ایستگاه شکار؛ نقد و بررسی بازی Prey
هیچ وقت سری بازیهای Dishonored کمپانی Arkane Studios فراموش نمیشود اما این دلیل منطقی نیست که هر بازی که از کمپانی Arkane بیرون میآید حتما باید بینظیر باشد. شکار (Prey) کمپانی Arkane با شمار زیادی از نقصها عرضه شد و حالا با هم به نقد و بررسی جدیدترین بازی کمپانی Arkane Studios میپردازیم.
- Prey
- پلتفرم: PlayStation 4, Xbox One, PC
- ناشر: Bethesda Softworks
- سازنده: Arkane Studios
- سبک: شوتر اول شخص اکشن
- تاریخ انتشار: ۵ می ۲۰۱۷
در حال حاضر یک بازی میتواند با ریسکها و خطاهای آیندهنگری مواجه شود اما این بازی Prey است که احساس میشود در گذشته به دام افتاده است. سازنده و توسعهدهندهی بازی یعنی کمپانی Arkane Studios توانست با ساخت سری بازیهای Dishonored به خوبی بدرخشد و این کمپانی قصد داشت با عرضهی بازی Prey با استفاده از ساختار و مکانیسم بازی System Shock تبلوری نوین از بازی Prey قبلی و همچنین بازی System Shock را به بازیبازها ارائه دهد. در مقایسه با سری بازیهای Dishonored که سبکی جدید و نو و ایدهی داستانی متفاوت را به بازیباز ارائه میدهد، بازی Prey با یکنواختی خسته کنندهی خود فقط زمان را از شما میگیرد.
داستان بازی در سال ۲۰۳۲ شروع میشود جایی که شخصیت اصلی بازی یعنی Morgan Yu دانشمند و فضانوردی که خودش را محبوس شده در Talos l پیدا میکند. Talos l ایستگاه فضایی است که توسط یک نژاد خاص از موجودات بیگانه به نام Typhon مورد تاخت و تاز قرار گرفته است. مورگان درگیر ایجاد تواناییهای Neuromods میشود. تکنولوژی که از موجودات بیگانه Typhon به ارث رسیده است و به انسان این امکان را میدهد تا تواناییهای خود را تقویت کند. در کنار این موضوع مورگان برای Typhonها یک نمونهی اولیهی برای تست و آزمایش بود. با پردازشهای صورت گرفته بر روی داخل و خارج مغز مورگان این آزمایشها صورت می گیرد. در طول فرایند حذف، حافظهی کاربر به حالت قبل از نصب بازمیگردد و بازی درست مدت کوتاهی پس از اینکه مودها از مغز مورگان خارج میشوند،شروع میشود و بازیباز با یک شخصیت مبتلا به فراموشی بازی را شروع میکند.
ابتدای شروع بازی Prey به یادماندنیترین بخش آن است. شاید به این دلیل که لحظههای مهربانی را به همراه دارد و به وعدههای خود معنا می دهد. شما در ابتدای بازی باید از میان مورگانِ مونث و مورگانِ مذکر یکی را انتخاب کنید که با هم تفاوت هایی جزئی دارند. با آغاز شدن بازی متوجه خواهید شد مورگان تحت آزمایشات عجیبی قرار گرفته است که ظاهرا به صورت روزانه تکرار میشوند. پیش از این که اطلاعات زیادی از اتفاقات پیش رو بفهمید ایستگاه Talos I با حملهی بیگانگان مواجه میشود و در آن درگیری از شما هیچ کاری بر نمی آید جز افتادن و بیهوش شدن. اندکی بعد شما مجددا به هوش آمده و در کمال تعجب خود را در اتاق خواب خواهید یافت. با به گوش رسیدن صدای فردی به نام January شما تا حدی از جریانات و اتفاقاتی که آنجا رخ داده با خبر میشوید و توسط او راهنمایی میشوید تا ادامهی راه داستان را طی کنید. از بازیهای هم سبک با Prey میتوان به Bioshock اشاره کرد. در پایان بازی بایوشاک کمپانی Irrational Games، یک تفسیر جامع از حوادث کل بازی به گیمر ارائه میشود و بدین ترتیب بازی را در بهترین حالت به پایان میرساند اما در Prey عکس این قضیه اتفاق میافتد. Prey با دگرگونیها و پیچوتابهای اولیهی خود بازیباز را درگیر دقت و بررسی از بازی میکند و به سوالهای مبهم در مورد انگیزههای شخصیتهای بازی ظاهرسازی میبخشد و در سراسر بازی آنها را مورد ارزیابی قرار میدهد. این موضوع فرصتی را فراهم کرد تا از پیچش بازی بگویم. پارانوایی که کل داستان بازی را دربر میگیرد باعث میشود که شما همیشه در طول بازی به حدس و گمان بپردازید متاسفانه از این فرصت بیش از حد استفاده شده به گونهای که روایتگویی ضعیف و سطحی داستان فدای این حدس و گمانها میشود و برای بازیباز بسیاری از المانهای محیط تالوس ۱ مبهم باقی میماند.
داستان Prey را در چند لایه میتوان بررسی کرد. بازی حول یک حمله ی فضایی جریان دارد که طی آن قرار است اتفاقات جذابی برای شخصیتهای بازی رخ دهد. جذابیت داستان بازی در لایه ی اول که اصولا ریشهی اصلی هر قصه ی خام است در داستانی که برای Prey نوشته شده نیز یافت می شود. گرچه در لایهی اول نیز بازی از کش دادن ها و گره افکنی های بی مورد داستان رنج می برد اما اگر از چارچوب کلی به آن نگاه کنیم داستانی فراگیر و جذابی را میبینیم که ارزش دنبال کردن را دارد و میتواند باعث سرگرم شدن ما شود. اتفاقات با ریتمی هماهنگ و نسبتا خوب روبه روی شخصیتهای بازی قرار می گیرند و ایده های به کار رفته در داستان بازی نیز تحسین برانگیز هستند. اما باید گفت مزیتهای داستانی Prey به همین نقطه ختم می شود و فراتر از این حرکت نمیکند. نمیتوان داستان Prey را قدرتمند و سرشار از مفاهیم و پیام ها دانست. حتی دنیای بازی Prey را به هیچ عنوان نمی توان از لحاظ عمق و معنا با اثاری چون Dishonored مقایسه کرد. این بازی صرفا تلاش کرده داستانی جذاب و کنجکاو کننده ارائه دهد. نه چیزی بیشتر. همین باعث شده کسانی که روز های خوشی را با دنیای عمیق Dishonored سپری کرده اند تا حدی از Prey نا امید شوند. به هیچ وجه نمی توانید آن گونه که با دنیای Dishonored رابطه بر قرار کرده بودید با دنیای Prey هم انس بگیرید. و این برای طرفداران استودیوی خوش نام Arkane Studios خوش آیند نیست.
دربارهی سبک طراحی هنری و دکوراسیون بازی، طراحی Talos I در ابتدا بسیار قابل توجه است. مبلمان قرمز با حاشیههای طلایی براق از هتل باروک که چشماندازی از سیاهی فضا را از طریق پنجرههای شیشهای غولآسای ایستگاه فضایی فراهم میکنند. همراه با صفحهنمایش کامپیوتر آبی فلورسنت و سبک نئون که هویت بصری متمایز از فنآوریهای آینده را در Talos I نشان میدهد.
دنیای بازیهای ویدیویی اغلب در چارچوب و اصول پارکهای تفریحی، طراحی میشوند. همراه با مناطقی که تم و سبکهای منحصر به فردی را به همراه دارند. با این حال دنیای Talos I با حفظ زیبایی، هماهنگ و سازگار با مناطق مختلف بازی است و این یکنواختی را از لحاظ طراحی ظاهری فقط در مرحلهی Arboretum شکسته است. جایی که پر از گیاهان سبز،درختان قوی با معماری ایستگاه فضایی سرد طراحی شده است. اگر این المانها به بازی اضافه نمیشد این مرحله از بازی هم تبدیل به یک منطقه و دفتر معمولی از ایستگاه فضایی میشد. منطقی است که در طول روند بازی عدم تنوع را احساس کنید درواقع سازندگان میخواهند بگویند دنیای بازی Prey دنیایی است که فقط در حول محور ایستگاه فضایی جریان دارد و شما نمیتوانید منطقهای خارج از این محدوده را مشاهده کنید. با این وجود فقدان تنوع انگیزهی کمی را برای گشتوگذار در مناطق مختلف بازی در بازیباز ایجاد میکند و این به نوبهی خود یک نقص عمده برای بازی محسوب میشود.
شبیهسازی همهجانبهی بازی همانند بایوشاک و ۲ Dishonored به خوبی بافت داستانی را به محیط گیمپلی بازی تزریق میکند. شما در هر نقطه از داستان بازی محدودیتی برای کشتن ندارید چرا که همه جا پر از موجودات تایفون است که باید از بین بروند. در واقع باید هر نقطه از محیط بازی را مورد اصابت گلوله قرار دهید چون تایفونها قابلیت تغییر شکل دارند و میتوانند به هر شکلی از محیط دربیایند بنابراین هر چیز مشکوکی میتواند تبدیل به یک موجود بیگانهی تایفون شود.
داستانهای کوچک دربارهی زندگی شخصیتهای بازی را میتوانید با خواندن ایمیلهای پایانههای کامپیوتری موجود در ایستگاه فضایی Talos l بدست بیاورید. اگرچه این ایمیلها حاوی اطلاعات جزیی و مختصری از داستانها هستند اما خواندن آنها خالی از لطف نیست. این ایمیلها عمدتا انواع مختلفی دارند و هر آنچه که انتظار دارید دربارهی ویژگیهای کلیدی داستان بازی بدانید در این ایمیلها پیدا میشود. از تماسهای مکالمهای بین همکاران،شکایتها در مورد همکاران، یادآوریها در مورد محل کار آنها و توضیحات مفید دربارهی دربهای قفل شده همگی در این ایمیلها ذکر شده است. بنابراین بد نیست نیم نگاهی به این ایمیلها بیاندازیم و اطلاعاتی را کسب کنیم.
بعضی از اطلاعات هستند که در میان ایمیلها و کاغذهای پراکنده در محیط بازی پنهان شدهاند این اطلاعات میتواند در حکم یک گنج ارزشمند در بازی باشد. مانند جزییات مربوط به تغییر در شخصیت مورگان در طول تست Neuromod و یا معرفی قابلیتهای ویژه و منحصر به فرد تواناییهای عجیب و غریب تایفونها که بدون شک در ایجاد و ارتقا Neuromodها کمک به سزایی می کند. این یاداشتها نشان میدهد که زمانی در ایستگاه فضایی Talos I مردمانی با یکدیگر زندگی کردهاند و پس از حملهی تایفونها به این ایستگاه فضایی و قتلعام مردم،تنها فقط یاداشتهایی از آنها باقی مانده است.
بازی جدید کمپانی Arkane Studios یک بازی آیتم محور است. بازی تعداد بسیار زیادی از ایتم های مختلف را دارد که هر یک ویژگی ها و خواص مختلفی دارند این آیتمها در محیط بازی قرار گرفتهاند و شما باید متناسب با نیازتان و البته شرایط و محدودیت هایتان آن ها را بردارید و استفاده کنید. بازی تاکید بسیار بسیار زیادی بر روی این قضیه دارد و جست و جو به دنبال ایتم اولین قانون گیم پلی است. اگر می خواهید در Prey پیشرفت کنید و بتوانید بازی را ادامه داده و مراحل را با موفقیت پشت سر بگذارید باید مثل جارو برقی همه ی آیتم های محیط را ریز به ریز جمع کنید. از حق نگذریم، این سیستم به خوبی هر چه تمام تر نیز در Prey پیاده سازی شده. یعنی هم نحوه ی جمع اوری لوت ها عالی و لذت بخش است و هم مدیریتشان لذت بسیاری برای مخاطب دارد. این آیتم ها همگی در یک Inventory جمع می شوند و شما می توانید آن ها را مدیریت و دسته بندی کنید. در این بخش هیچ مشکل فنی ای دیده نمی شود اما باید به این نکته اشاره کرد که Inventory بازی زیاد پیچیده نیست و لازم نیست مثل بازی های دیگر درگیر آن شوید.
بخش مهمی از داستان بازی Prey شواهد متناقضی را در مورد شخصیت اصلی بازی یعنی مورگان مذکر و یا مونث، قبل از از دست دادن حافظه ارائه میدهد. به خصوص داستان مربوط به عامل حمله به Talos I و شیوع تایفونها بر عهدهی مورگان بود. بازی میخواهد شخصیت مورگان را از طریق انجام ماموریتهای جانبی به شما معرفی کند با این حال تعداد انگشتشماری از لحظات در ماموریتهای جانبی وجود دارد که با معرفی شخصیت مورگان در ارتباط هستند حال آنکه این لحظهها ذهن بازیباز را از روایت اصلی داستان دور میکند و درگیر حواشی بیهودهی بازی میکند.
بازی از لحاظ گرافیک عملکرد خوبی دارد. موتور گرافیکی CryEngine کمک به سزایی را به تیم فنی Arkane Studios کرده و آن ها موفق شده اند گرافیک خوبی را برای بازی ساخته و پرداخته کنند. هر چند بازی محیط های متنوع و عظیمی ندارد و اکثرا با مدل های ساده و با جزئیات کم سر و کار داریم اما باز هم گرافیک بازی نسبتا بی نقص و تحسینبرانگیز است. البته نمی توان این بازی را با عناوین برتر موجود در بازار مقایسه کرد اما در حد و اندازه ی یک بازی ۲۰۱۷، Prey می تواند به خوبی ظاهر شود. مورد دیگر درباره ی FrameRate بازی است. بالاخره پس از مدت ها یک بازی بر روی PC آمد که FrameRateاش نوسان ندارد و به عنوان مثال از عدد ۶۰ به سمت ۳۰ میل نمی کند. نرخ فریم بازی نسبتا پایدار است و سیستمهای کامپیوتری نسبتا قدرتمند می توانند در تمامی محیط ها روی رزولوشن Full HD فریم ثابت ۶۰ را از بازی بگیرند. و نکته اینجاست که نه افکت خاصی این نرخ را کاهش می دهد و نه شلوغی باعث به هم خوردن ریتم آن می شود.
مسائل و مشکلات فنی در حال حاضر بر روی پلتفرمهای Xbox ONE و PS4 وجود دارد. به عنوان مثال وقتی بین مناطق مختلف بازی حرکت میکنید و یا وارد اتاق جدیدی میشوید زمان بارگذاری (Loading Time) بیشتری در انتظار شماست. سیستم مبارزهای بازی به لطف همین مشکلات بسیار کند و تنبل عمل میکند البته در نسخهی PC بازی به کمک ماوس این مشکل به چشم نمیخورد و همچنین نسخهی PC بازی کمترین مدت زمان بارگذاری (بین ۱۰ الی ۱۵ ثانیه) در مقایسه با زمانهای بیش از یک دقیقه نسخههای کنسولی دارد. اگر صاحب یک PC قدرتمند هستید حتما بازی را بر روی این پلتفرم تجربه کنید.
در پایان Prey آن چیزی نبود که انتظارش را داشتیم! بازی دارای نقصهای عمده در بخش داستانپردازی و شخصیتپردازی است و مشکلات فنی و تکنیکی عمدهای را در خود دارد که به لطف آپدیتها و پچهای فیکسکننده این مشکلات حل خواهند شد. بازی در حد و اندازههای عناوین قبلی کمپانی Arkane Studios یعنی سری بازیهای Dishonored نیست اما میتواند در رقابت با سایر بازیهای هم سبک خود حرفی برای گفتن داشته باشد.
نکات مثبت بازی:
- ساختار و طراحی متفکرانه ایستگاه فضایی Talos I
- سیستم مبارزهای رضایتبخش و با ارزش
- بخشهای فضا به خوبی تغییر پیدا میکنند
نکات منفی بازی
- داستانپردازی ضعیف بازی
- فقدان وجود شخصیتهای به یادماندنی
- سخت کار کردن در اوایل بازی
- طراحی صوتی نفرتانگیز
- ماموریتها عمدتا بیهوده هستند