«خیالپردازی ناسازگار؛ وقتی رؤیاها جای واقعیت را میگیرند»
«خیالپردازی ناسازگار» اصطلاحی است که به نوعی درگیری ذهنی شدید با دنیای درونی اشاره دارد؛ وضعیتی که در آن فرد برای گریز از واقعیت دشوار یا ناخوشایند، به دنیایی خیالی و قابلکنترل پناه میبرد.
کلیک : در این حالت، ذهن از واقعیت فاصله میگیرد و به داستانها، مکالمهها و موقعیتهایی پناه میبرد که در آنها همهچیز مطابق میل فرد پیش میرود. برای مثال، هنگام گوشدادن به موسیقی، ذهن بهطور ناخودآگاه صحنههایی مفصل و سینمایی میسازد؛ گفتگوها، روابط و حوادثی را خلق میکند که در دنیای واقعی ممکن است وجود نداشته باشند.
این فرایند در لحظه نوعی آرامش و لذت به همراه دارد، زیرا مغز با ترشح دوپامین احساس رضایت میکند؛ اما معمولاً پس از پایان آن، فرد احساس خستگی یا پوچی بیشتری تجربه میکند و به نقطهی پیشین بازمیگردد.
پژوهشها نشان میدهد که این پدیده معمولاً از دوران کودکی یا نوجوانی آغاز میشود؛ زمانی که فرد در محیطی ناامن یا پرتنش زندگی کرده و ذهنش برای حفظ تعادل روانی، راه فرار به خیال را آموخته است.
تفاوت «خیالپردازی ناسازگار» با حواسپرتی یا تخیل سالم در شدت، تداوم و میزان تداخل آن با زندگی روزمره است. در این حالت، فرد ممکن است ساعتها در دنیای ذهنی خود غرق شود، وظایف روزانهاش عقب بیفتد، روابط اجتماعیاش آسیب ببیند و حتی نتواند تمرکز خود را بر کار یا تحصیل حفظ کند.
بسیاری از افراد محرکهای مشخصی برای ورود به این حالت دارند؛ مانند گوشدادن به موسیقی خاص، انجام حرکات تکراری یا بودن در موقعیتهای خاصی که احساس تنهایی یا اضطراب را فعال میکند.
اگر احساس میکنید خیالپردازی مداوم بر کیفیت زندگی شما تأثیر منفی گذاشته، میتوان چند اقدام عملی را بهتدریج به کار گرفت:
۱. شناسایی و کنترل محرکها: بررسی کنید چه صداها، موقعیتها یا احساساتی شما را به سمت خیالپردازی میکشانند، و تلاش کنید آنها را کاهش دهید یا جایگزین کنید.
۲. تنظیم زمان خیالپردازی: میتوانید با تعیین زمانهای مشخص (مثلاً با تایمر) بین «زمان واقعی کار» و «پنجرههای کوتاه خیالپردازی» تمایز بگذارید تا ذهن شما نظم بیشتری پیدا کند.
۳. تمرین بازگشت به لحظهی حال: روشهایی مانند تنفس دیافراگمی، تماس با آب سرد، یا پیادهروی کوتاه میتواند به بازگرداندن توجه به بدن و محیط کمک کند.
۴. مشاوره با متخصص سلامت روان: هرچند «خیالپردازی ناسازگار» هنوز در فهرستهای رسمی تشخیصی مانند DSM یا ICD بهعنوان یک اختلال مستقل تعریف نشده است، اما ابزارهای غربالگری و درمانهای مرتبط با اضطراب، افسردگی یا آسیبهای روانی (تروما) میتوانند در کاهش شدت آن مؤثر باشند.
در نهایت باید یادآور شد که ذهن خلاق و خیالپرداز، سرمایهای ارزشمند است؛ اما زمانی به نقطهی رشد و شکوفایی میرسد که فرد بتواند مسیر و مرز میان خیال و واقعیت را آگاهانه هدایت کند—بهگونهای که ذهن در خدمت زندگی باشد، نه در گریز از آن.