چگونه تحلیل گوگل، بازاریابی را تحت تاثیر قرار داد؟ - قسمت اول
بازاریابان در جهان مدرن که از عبارات بازاریابی شبکههای اجتماعی، بازاریابی فیسبوکی و بازاریابی محتوا استفاده میکنند دقیقا تفاوت بین استراتژیهای بازاریابی، کانالهای بازاریابی و محتوای بازاریابی را نمیفهمند و دلیل اصلی آن تحلیل گوگل است.
کلیک- بیش از ده سال است که از انتشار پلتفرم Google Analytics در نوامبر ۲۰۰۵ میگذرد و بازاریابان تکنولوژی تفاوت بین استراتژیها و کانالها را نادیده میگیرند. این به نفع کانالهای دیجیتال است که اغلب بازده پایینتری نسبت به کانالهای سنتی ارائه میدهند و فکر میکنم تنها پاسخ مستقیم فقط متریک مفید ROI یا همان بازگشت سرمایه است.
و همه اینها اشتباه است!
هیچ کس تاکنون نگفته است: بازاریابی تلویزیونی!
تصور کنید دهه نود میلادی است و من میخواهم کسانی که سریال Friends را از تلویزیون تماشا میکنند را تحت تاثیر قرار دهم. من سه راه دارم:
- آگهی
- تبلیغات در قالب یک محصول تبلیغاتی
- بازاریابی مستقیم در قالب یک اطلاعرسانی مستقیم
من میتوانم یک آگهی در حین پخش یک قسمت از سریال پخش کنم. میتوانم به NBC هزینه آگهی را پرداخت کنم که در حین در یک ریداد در زمان استراحت آگهی من را نمایش دهد. همچنین میتوانم از بازیگران فیلم بخواهم که درست پس از اکران فیلم در اطلاعرسانی من حضور داشته باشند و...
هیچکدام از این موارد بازاریابی تلویزیونی نیست، چون بازاریابی تلویزیونی یک چیز نیست! تلویزیون یک کانال تبلیغاتی است و نه یک استراتژی تبلیغات. اگر من آگهی دادن در تلویزیون را انتخاب کنم، آگهی دادن (advertising) یک استراتژی است و آگهی خودش یک محتوا یا content در تلویزیون است و تلویزیون یک کانال است که من آگهی خود را از طریق ان انتقال میدهم.
استراتژی، پیام و بازاریابی موارد جانبی یک کانال هستند. به همین صورت بازاریابی فیسبوکی، بازاریابی رسانههای اجتماعی، و بازاریابی محتوا یک چیز نیستند. فیسبوک یک کانال بازاریابی است. رسانه اجتماعی یک مجموعه از کانالهای بازاریابی است. محتوا یک تاکتیک است و استراتژی نیست. محتوا یک رویه اجرای استراتژیها مانند آگهی دادن، SEO یا تبلیغات تولید شده است.
اگر یک بازاریاب تکنولوژی یک ویدیو ایجاد کند و آن را بر روی فیسبوک منتشر سازد، آنچه بیان شد به صورت زیر خواهد بود:
استراتژی: آگهی دادن
محتوا: خود ویدیو
کانال: فیسبوک
اگر کسی یک کار اطلاعرسانی انجام داده باشد و هدفش این باشد که در نتایج جستجوی گوگل در رتبه بالاتری قرار بگیرد، موارد گفته شده به صورت زیر خواهد بود:
استراتژی: SEO ( که ممکن است نیاز باشد یک میکس پروموشن مدرن و جدید اضافه شود)
محتوا: پست یک وبلاگ
کانال: وبلاگ کمپانی یا نتایج جستجوی گوگل
چرا مهم است این چیزها را بدانیم؟ کلماتی که ما استفاده میکنیم نشاندهنده مفروضات است و مفروضات اساس روشهای ما برای بازاریابی است. مفروضات بد در بهترین حالت ما را به بازاریابی بد سوق میدهد و در بدترین حالت یک اسپم خواهد بود. به همین خاطر است که من مارک ریتسون را باور دارم، او اخیرا در یک ستون بحثبرانگیز در marketingweek گفت که بازاریابان باید صلاحیت بازاریابی واقعی را داشته باشند.
همانگونه که ریتسون اشاره کرد، من هم فکر میکنم که تعداد زیادی از بازاریابان آنلاین، اصول پایهای که در بالا به آن اشاره شد را نمیدانند. این یک معرفی کوچک از تحلیل گوگل بود که امروز باعث مفروضات ضعیف و اصطلاحات بد شده است!