چطور از یک کارمند ساده به یک مدیر موفق تبدیل شویم؟
رسانه کلیک – شاید برای خیلی از ما که کار را در یک سطح ابتدایی آغاز میکنیم، تصور اینکه روزی یک مدیر موفق باشیم، غیر ممکن باشد. خیلی از مدیران مطرح جهان کار خود را با امور ساده در گرایش خود آغاز کردند و سپس با برنامه ریزی و تلاش در کسب و کار خود پیشرفت کردند.
۱۰ سال اول کار بسیار حائز اهمیت است؛ شما در این دوره مسیر کاری خود را پیدا و پتانسیل رشد کسب درآمد خود را تعیین میکنید. در واقع این دوره نشان میدهد که شما چقدر توانا هستید. افراد بسیاری هستند که با تلاش توانستند در این دوره از یک کارمند ساده تبدیل به یک مدیر موفق شوند.
الیزابت کلوزمور مدیر بخش بین الملل تبلیغات و مشارکت محصولات در شرکت Sprinklr نیز یکی از این افراد است که طی 10 سال موفق شد از یک کارمند مبتدی به یک مدیر موفق تبدیل شود؛ در این گزارش با هم رمز موفقیت وی را از زبان خودش میخوانیم:
.... مهم نیست که کار شما چیست؛ همه ما باید از جایی شروع کنیم. مثل بسیاری از کارکنان دیگر، من هم به عنوان یک کارمند مبتدی و به عنوان یک دستیار در نشریه رودال شروع کردم. کار من این بود که به تلفنها پاسخ دهم، فرمها را پر و جلسات را سازماندهی کنم.
پس از آن، کار را در نشریه هرست شروع کردم. کار جدید من در خصوص شبکههای اجتماعی و رویکرد شرکت برای استفاده از رسانههای جدید بود. از آنجا، در بخش استراتژی کسب و کار اجتماعی شرکت Target جذب شدم و حدود شش سال پیش به عنوان یکی از مدیران استارت آپ Sprinklr آغاز به کار کردم.
امروز Sprinklr یک پلتفرم مدیریت مشتری موفق در جهان است. ما ۱۵۰۰ کارمند و ۲۰۰ مشتری مشهور (چون Nike، مایکروسافت و مک دونالد) در سطح جهان داریم و یک هدف با ارزش بیش از یک میلیارد دلار را در نظر گرفتهایم.
بنده اکنون جلسات بین المللی شرکت Sprinklr را برپا میکنم و با سفر به کشورهای مختلف جهان به مدیران شرکتها کمک میکنم تا امور مربوط به مشتریان مانند بازاریابی، مراقبت از مشتری، تحقیق و توسعه و غیره را انجام دهند. این یک نقش شگفت انگیز است و من به داشتن این شغل افتخار میکنم. این موقعیت کنونی من نتیجه 10 سال تلاش در کار است که با درس های زیادی برای من همراه بود.
من روند رشدم از یک کارمند ابتدایی تا یک مدیر اجرایی در دهه گذشته را به پنج مرحله کلیدی تقسم بندی کردم:
۱. برای اینکه یک مدیر موفق باشید، باید آستینهای خود را بالا بزنید!
من در اولین سال های کارم آستینها را بالا زدم و سخت کار کردم؛ همیشه هم برای کمک به دیگران و انجام کارهای جدید داوطلب بودم. هیچ چیز خیلی بزرگ، خیلی کوچک یا خیلی خاص به جز کار کردن در من نبود. این تمایل به کار کردن باعث میشود تا شخصیت حرفهای شما شکل گیرد و چیزهای بیشتری یاد بگیرید.
مهم نیست که چقدر شغلی شما گسترده است و یا عنوان شما چقدر مهم و بالا است؛ هیچگاه دست از کار و تلاش برندارید. رهبران خوب میدانند که چطور به کمک تیمهای خود بشتابند؛ در واقع رهبران بزرگ آستینهای خود را بالا میزنند و به اصطلاح دستان خود را کثیف میکنند.
۲. مبارزه با سندرم فساد و دغل بازی
هنگامی که من در Hearst فعالیت میکردم، خیلی از ویراستاران برجسته به من توصیه میکردند که از توانایی خود در شبکههای اجتماعی استفاده کنم و شرکت و برند خودم را رونق بخشم. این پیشنهاد در ابتدا واقعا برای من هیجان انگیز بود، اما بعد به این نتیجه رسیدم که اگر واقعا کار خود را بلدم، بهتر است ابتدا به همکاران ارشدم در مورد گسترش کسب و کار و رونق کارهایشان کمک کنم.
خوشبختانه، شبکههای اجتماعی همانند یک دنیای واقعی هستند و خیلی زود من نتیجه کارهای خودم را در تبلیغات شبکههای اجتماعی گرفتم. کار من سبب شد تا Hearst تعامل بهتری با مخاطبان خود داشته باشد و ترافیک سایتهای ما به وضوح بیشتر شود. این یک فرصت بزرگ برای اثبات تواناییهای من بود.
خیلی خوب است که ما هر روز در خصوص ایدهها و مهارتهای خود دغدغه داشته باشیم، اما از سوی دیگر باید اعتماد به نفس هم داشت. هنگامی که فکر میکنید میتوانید در یک کار موفق باشید، به تواناییهای خود اعتماد کنید، مطالعه کنید و در مورد ایدههای جدید خود با مدیرتان صحبت کنید.
۳. قهرمان خود را پیدا کنید
من هرگز رئیس و مربی خود را در رودال و پس از آن Hearst فراموش نخواهم کرد. آنها به من آزادی فکر کردن خلاقانه و ارائه ایدههای جدید دادند. در هرست به خاطر اعتماد مدیر به من، همواره احساس انگیزه و اشتیاق برای انجام کارها را داشتم. وی نه تنها به من استقلال داد تا زمینههای جدیدی را برای کسب و کارمان کشف کنم، بلکه در هیئت مدیره هم از ایدههای من حمایت کرد.
این قهرمان لزوما نباید رئیس یا حتی کسی از بخش شما باشد، اما باید کسی باشد که به ارزش و ایدههای شما اعتقاد دارد؛ کسی که به شما کمک کند تا پتانسیل و تواناییهای خود را بروز دهید.
این مرحله فقط در مورد یافتن یک قهرمان برای خود نیست، بلکه شما باید قهرمان دیگران هم باشید. برای اینکار لازم نیست که حتما یک مدیر اجرایی یا یک رهبر باشید. شما نمونه خوب، بد و یا عالی برای اطرافیان خود هستید. شروع به تعریف سبک اجرایی خاص خود در محیط کار کنید و تلاش کنید تا صفات حرفهای را که باعث تحسین دیگران میشود، در خود پرورش دهید.
۴. مانند اسفنج باشید!
اگر میخواهید به یک مدیر موفق تبدیل شوید، باید مانند یک اسفنج تمام اطلاعات مورد نیاز را جذب کنید. من اطلاعات را در هر فرمت (کتابها، مجلات، روزنامهها، وبلاگها، شبکههای اجتماعی، تلویزیون و غیره) میخوردم و به طور مداوم از آنچه وجود داشت الهام میگرفتم. قبلا متوجه شده بودم که من توانایی استفاده از آنچه را که میآموزم، در کار خود دارم.
هنگامی که من کار در حیطه «رسانههای اجتماعی» را انتخاب کردم، تمام توان خود را برای شناخت کامل این محیط ها و قابلیت های آنها بکار گرفتم. تمام مقالات مرتبط را چک کردم تا ایده و فرصتهای جدیدی برای کار خودم پیدا کنم. من نکات جالب و مهم را از مقالاتی که میخواندم، جدا کردم و یافتههایم را در یک بسته بندی عظیم فهرست کردم.
اینکار باعث شد به سرعت حجم بسیار زیادی از اطلاعات تخصصی حوزه کاری خود بدست آورم و این منبع تبدیل به یک چارچوب استراتژیک برای من شد که اجازه میداد برنامههای کارم را در یک فضای ابتکاری شکل دهم.
5 - تبدیل شدن به یک مدیر موفق کار چندان راحتی نیست
مردم عاشق صحبت کردن در مورد تغییر و انعطاف پذیری هستند، اما واقعیت این است که هیچکس به آن روی خوشی نشان نمیدهد. اکثر ما پس از بدست آوردن شغل یا رسیدن به یک سطح مشخص دیگر کارها را به صورت روتین انجام میدهیم و فقط وظایفی را انجام میدهیم که از ما میخواهند.
مهم نیست که حرفه شما چیست؛ اگر میخواهید روزی یک مدیر موفق باشید، باید برای بهبود کار و تواناییهای خود تلاش کنید. شما باید مهارتهای خود را گسترش دهید و ترجیحا به سراغ مباحث جدید و علوم رو به گسترش بروید. 10 سال پیش، از روزنامه نگاران تنها انتظار داشتند که بنویسند، اما امروز آنها مرکز بسیاری از کارهای رسانهای هستند و باید بتوانند کارهایی چون نوشتن، ایجاد محتوا، ویرایش، انتشار و حتی بازاریابی را خودشان انجام دهند.
همانطور که بازار کار و مسئولیتهای فردی به طور مرتب تغییر میکند، شما هم باید به طور مداوم تواناییهای خود را ارتقا دهید و این یک اصل کلیدی برای پیشرفت است.
اگر مطمئن نیستید که چطور باید اینکار را شروع کنید، باید بگویم که بهتر است خودتان را در شرایط سخت قرار دهید. شرکت در یک دوره آموزشی و داوطلب شدن برای انجام پروژههای خارج از حیطه مسئولیت شما از جمله اینکارها است. شما میتوانید با بزرگان شغل خود مشورت کنید و از آنها بپرسید که چه مهارتهایی برای رشد لازم است؛ احتمالا با انجام اینکارها درهای جدیدی به سوی شما باز خواهد شد.
فرصتهای شغلی یک مسیر مشخص ندارند و قطعا روند تبدیل شدن به یک مدیر موفق قابل پیش بینی نیست، اما داشتن صفاتی چون سختکوشی، اعتماد به نفس، اعتماد کردن به تواناییهای خود و ریسک پذیری میتواند در هر کاری رهگشا باشد و من میتوانم بگویم که ترکیبی از ویژگیهای ذکر شده و استفاده از برخی از درسهای فوق باعث جهش سریع تری در پیشرفت کاریتان میشود.
منبع: entrepreneur